معرفی و دانلود کتاب گناه من چیست | نسرین قدیری | انتشارات ذهن آویز

مریم در زندگی اش دو بار ازدواج کرده که هر دو تجربه ی او با شکست مواجه شده اند. فشار خانواده و نگاه سنگین جامعه به او، به عنوان یک زن مطلقه و شکست خورده، مریم را به مرز فروپاشی روانی و شکستن رسانده. تا اینکه روزی با کاوه برخورد می کند، او را مرد دلخواهش می بیند و تصمیم می گیرد با او زندگی کند. اما دیری نمی گذرد که کاوه در قبال مریم از خود بدرفتاری نشان می دهد. هر چه این رفتارها بیشتر می شوند افسردگی مریم هم عمیق تر شده و به قرص های مسکن پناه می برد. در نهایت به این نتیجه می رسد که ادامه ی این ارتباط برایش امکان پذیر نیست و باید از کاوه جدا شود. بعد از جدایی باز هم چند نفر خواهان ازدواج با او هستند اما مریم دیگر جرئت نمی کند به آن ها جواب مثبت بدهد. نمی داند چرا اما انگار هنوز منتظر کاوه است. آرزو دارد که برگردد و بتواند سال های طولانی در کنارش زندگی کند و تمام آرزوها و مکنونات قلبی خود را با او درمیان بگذارد...

هیربد را که سه ساله و کوچک بود، به کودکستان فرستادم. هر روز صبح او را از خواب بیدار مى کردم و همراه خود به کودکستان مى بردم. خودم به سر کار مى رفتم. به خاطر کار و مشغله زیادى که داشتم، مجبور بودم تعداد واحدهاى کمترى بگیرم و گرفتن مدرک فوق لیسانس هم به ناچار به تعویق مى افتاد.

دوباره به خانه پدرم برگشتم و در طبقه دوم که به من و بچه هایم اختصاص داشت، مسکن گزیدم. با خودم فکر مى کردم چون هاله و هرمز بزرگ شده اند، راحت تر و بى دردسرتر مى توانند رضایت پدرشان را جلب کنند و بیش از دفعه قبل به دیدنم بیایند. اما فکر باطلى بود. محسن که از دست دادن من برایش سخت و ناگوار بود، به هزار حیله و نیرنگ مانع آمدن بچه هایم مى شد و خون به دل من مى کرد تا بتوانم آخر هر هفته آن ها را ببینم.